خطبه امام حسین (ع) در سرزمین منا

دوم یا سوم محرم امسال، حکم اجرای قصاص برای نوجوانی که در زیر 18 سالگی جرم قتل مرتکب شده بود و یکی از پرونده های طرح طفلان مسلم جمعیت امام علی بود رو دادن. خانواده شون با کلی استرس و فشار روحی تماس گرفت که اگر می تونید کاری کنید. تا همین امروز که دهم محرم و روز عاشورا هس، این بچه رو سه بار بردن انفرادی برای اجرای حکم. تاسوعا و عاشورا رو کلا توی قرنطینه سلول انفرادی نگهش داشتن تا ببرن برای اجرای حکم. و ما در حال هروله زدن برای اینکه جانی گرفته نشود.

مدام از خودم می پرسم که چرا در ایام محرم اینکار رو انجام می دهند و پافشاری بر آن دارند، کمی که فکر کردم به این نتیجه رسیدم که این جماعت دارند با زبان گویا می گویند که ما حسینی نیستیم، ما یزیدی هستیم، اگر باور نمی کنید، ببینید چطور در روز تاسوعا و عاشورای حسینی که آزادگی سراسر وجودش بود ما نوجوانی و خانواده هایی (خانواده اولیای دم و خانواده نوجوانی که در زندان است) را سراسر ترس می کنیم و عذابشان می دهیم

در این موقعیت سخت و وانفسا، نه حال نوشتن داشتم و نه جانی برای فکر کردن که چه بنویسم.

از تو کوچه و خیابون صدای واحسینا و واعطشانا به گوشم می خوره، میرم دم پنجره تو کوچه رو نگاه می کنم، آدمایی رو می بینم که پشت یه سری طبل و سنج به راه افتادن، کارناوالِ سیاهپوشان مدرنیته جهل و خرافه که نمی دونن برای چی پشت این کاروان به اسم حسین راه افتادن و بر سر و سینه شون می زنن، کفش از پا می کنن، زنجیر بر دوش هاشون می زنن و علم بر دوش می کشن. دو سه شب پیش دیدم که تابوت های کوچکی رو درست کردن و تو مراسم این تابوت ها رو گذاشتن بر دوش بچه های 6 ، 7 ساله و در عجب ماندم که از حقیقت واقعه عاشورا و امام حسین (ع) به کجا رسیده ایم ؟!

انگار همه چیز رو از دست دادیم، چیزی برای زنده موندن نداریم تو این دنیای پر از جنگ و تجاوز و بی حرمتی، ایران خودمون از یک طرف، همسایه مون افغانستان از یک طرف و جنگ و اتفاقات مختلف و دردناک در نقطه نقطه دنیا. تو همین وانفسا بودم که یکی از دوستان خطبه امام حسین در سرزمین منی که در جمع علمای مدینه ایراد کرده رو خوند و دیدم که هیچ سخنی در این شبِ عاشورا از سخن مولایم حسین (ع) گویاتر و راسخ تر و محکم تر و بیم دهنده تر و بشارت دهنده تر نیست.

من خودم اولین بار این خطبه رو در همایش طرح طفلان مسلم جمعیت امام علی در سال 1392 شنیدم و تعجب کردم که چرا این همه سال هیچ کجای دین و اسلامی که مدام تو گوش ما می خوندن این خطبه رو برای ما نخونده بودن و البته وقتی اون رو خوندم فهمیدم که چرا نخوانده اند و نخواهند خواند، دیدم که چه ها را بر ملا می کند، حق را از باطل می شناساند و جهل مان را به آگاهی تبدیل می کند. به وضوح جمعیت معاویه را از جمعیت علی تشخیص می دهد و علائم و نشانه های یکی جامعه یزیدی را به روشنی ترسیم می کند.

من هم همون خطبه رو بی کم و کاست تو این پست می ذارم، دقیق بخونیمش، تو این خطبه، مرز بین حق و باطل بسیار دقیق و گویا مشخص شده و جایی برای تفکر و انتخابِ اشتباه برامون باقی نمی ذاره.

باشد که رستگار گردیم …

(در جمعیت امام علی یاد گرفتیم که رستگاری یعنی اینکه درد و رنج های انسان های جامعه و سرزمینت رو درک کنیم و برای احیای انسانیت تلاش کنیم)

(17 مرداد 1401 / 10 محرم 1444)

متن خطبه امام حسین (ع) در منی

« در سال آخر زندگی معاویه، یکسال قبل از واقعه کربلا در جمع علمای مدینه »

هان ای مردم! عبرت بگیرید و پند بیاموزید از آنچه خدا اولیاء خود را با مذمت و سرزنش علماء ((یهود)) پند داده است. آنجا که می فرماید:

«چرا خداشناسان و احبار آنها را از ناسزاگفتن و حرام خوردنشان منع نمی کنند.»( مائده آیه 62)

باز می فرماید: «آنانکه به کفر گرائیدند از اولاد اسرائیل لعنت شده اند و چه بد بود اعمالی که انجام می دادند.»

و چرا این چنین خدا آنان را سرزنش می کند؟ برای اینکه آنان ستمگران را می دیدند که چگونه ستم روا می دارند و فساد بر می انگیزند، ولی آنان را از این اعمال نهی نمی کردند تا توسط ستمگران، به نوائی برسند و از گزند آنان در امان باشند؛ در حالیکه خداوند می فرماید:

«از مردم نهراسید و فقط از من بیمناک باشید»(مائده 44)

باز هم می فرماید: «مردان و زنان مومن، دوستداران یکدیگرند. به معروف امر می کنند و از منکر باز می دارند.»( بقره71)

خداوند در این آیه،((امر به معروف و نهی از منکر)) را اولین فریضه قرار داد؛ زیرا اگر به انجام این فریضه اقدام گردد، تمام فرائض، چه آسان و چه دشوار، عملی می شود. علاوه بر این((امر به معروف و نهی از منکر)) دعوت کردن به اسلام است؛ همگام با طرد ستمگریها و مخالفت با ستمگران، و دعوت کردن به تقسیم بیت المال و غنائم و گرفتن مالیات ها از عوامل آن و پرداختن آن به موارد حقیقی شان است.

شما ای بزرگان که درعلم ودانش پرآوازه اید! ودرخیرونیکی زبانزد دیگران! و درنصیحت و پند دادن شهره ی این وآنید!؛ بخاطرخدا، دردل مردم عظمت و شکوه دارید. افراد قوی و نیرومند شما را به حسا ب می آورند؛ وضعیف وناتوانان، شما را گرامی ومحترم می شمارند، کسان خود را برشما ایثارمی کنند که هیچ برتری برآنها ندارید؛ وقتی خواسته هایشان برآورده نمی شود ازشما شفاعت می جویند و شما باشکوه پادشاهان و عظمت بزرگان در میان آنان راه می روید.

آیا اینهمه برای این نیست که مردم امیدوارند که شما به احیاء حقوق خداوند قیام کنید؛ لیکن شما در بیشترین موارد، از اداء حق الهی کوتاهی کردید و حقوق ائمه را سبک شمردید، حق ضعیفان را پایمال نمودید.

شما آنچه حق خود تصورمی کردید، به ناروا گرفتید ولی در راه خدا نه مالی بخشش کردید، نه جانتان را به مخاطره انداختید و نه از اقوام و خویشانتان برای رضای خدا بریدید.

وه چه پرروئی با این اعمال زشت، بهشت خدا و همجواری پیامبران او را آرزو دارید؛ و می خواهید از عذاب الهی در امان باشید. ای کسانیکه چنین آرزو از خدا دارید؛ می ترسم بر شما عذابی از عذابهای خدا نازل گردد.زیرا شما در پرتو عنایت خدا، به مقامی رسیدید که بر دیگران برتری پیدا کردید. چه بسیارند کسانیکه مورد احترام مردم نیستند ولی شما به خاطر خدا، در میان بندگانش احترام دارید. شما می بینید پیمانهای الهی درهم شکسته می شود، ولی هیچ دم نمی زنید؛ و به هراس نمی افتید. برای درهم شکستن بعضی از پیمانهای پدرانتان ناله سر می دهید، لیکن شکستن تعهدات و پیمانهای رسول خدا را نادیده می گیرید. کورها، لال ها و فلج ها در شهرها بی سرپرست مانده اند و شما نه رحمی بر آنان می کنید و نه عملی را که در خور شأن خودتان باشد، در مورد آنان انجام می دهید؛ و یا قصد انجام آن را دارید. فقط با چاپلوسی و تملق پیش ستمگران رفاه و آسایش خویش را می جوئید.

خدا دستور فرموده است: از این اعمال پلید جلوگیری شود؛ ولی شما از آن غافلید، و شما مصیبت بارترین مردم هستید. زیرا از مسئولیت عالمانه و آگاهانه خود دست کشیدید.((زمام امور واجراء احکام باید بدست علماء الهی باشد که در رعایت حلال و حرام خدا امین هستند)) ولی این مقام و منزلت از شما سلب شده است؛ چرا که از محور حق پراکنده شدید؛ و با وجود دلائل روشن، در سنت پیامبراختلاف کردید. اگر با رنجها و آزارها، شکیبائی داشتید و سختی های راه خدا را تحمل می کردید، اجرا امور دین خدا بدست شما می افتاد؛ لیکن شما ستمگران را در مقام و منزلت خود، جایگزین ساختید و امور دین خدا را بدست آنان سپردید؛ و آنان به اشتباه عمل می کنند و در شهوات خود گام بر می دارند.(می دانید چرا ستمگران بر امور مسلط شدند؟)چون شما از مرگ فرار کردید، عاشقانه به زندگی گذرا دل نهادید.(در پی این وابستگی) شما ضعیفان و بی نوایان را، بدست ستمگران سپردید تا برخی را، برده و مقهور خود ساختند و برخی را برای لقمه نانی بیچاره و ناتوان کردند. ستمگران، در ملک خدا، طبق میل و خواسته خود گام بر می دارند؛ و با تمایلات خود، راه پستی و مذمت را هموارتر می سازند.از اشرار و دون فطرتان پیروی می کنند و جسورانه در مقابل خدای متعال می ایستند. در هر شهری بر فراز منبر گوینده‌ای دارند که فریاد می زند و با صدای بلند سخن می گوید. زمین در تسلط کامل آنان است و دستشان از هر جهت باز و گشوده. مردم بردگان آنانند بدانگونه که هر دستی برسرآنان کوبیده شود قادربه دفاع نیستند. گروهی ازاین جباران کینه توز، سخت بربی نوایان چیره گشته اند و گروهی فرمانروایانی هستند که نه خدا رامی شناسند و نه به روز معاد عقیده دارند.

عجبا..! وچراتعجب نکنم؟! که زمین را، مردی حیله گر و مکار و فردی تیره روز تصرف کرده و بارمسئولیت مومنین را کسی بدوش کشیده که هرگز به آنان رحم نمی کند.خدا در این نزاعی که بین ما و او درگرفته، بهترین حاکم است و در نبرد ما با او قضاوت خواهد کرد.

خداوندا … تو خود میدانی عملکرد ما، نه برای آن است که به ریاست و سلطنت دست یابیم و یا از روی دشمنی و کینه توزی، سخن بگوئیم؛ لیکن (پیکار ما برای این است که) پرچم آئین ترا برافرشته گردانیم و بلاد بندگان ترا، آبادسازیم و به ستمدیدگان ازبندگان تو، امنیت بخشیم؛ و احکام و سنن و فرایض ترا (درجامعه) پیاده کنیم.

و شما اگر ما را یاری و پشتیبانی نکنید، ستمگران بر شما چیره می شوند و در خاموش کردن نور پیامبرتان می کوشند. ولی بدانید خداوند ما را کفایت خواهد کرد و اتکای ما بر اوست و در مسیر او گام برخواهیم داشت؛ و به سوی او باز خواهیم گشت.

منبع: تحف العقول

خطبه امام حسین (ع) در سرزمین منا

یک نظر برای “خطبه امام حسین (ع) در سرزمین منا

  1. متاسفانه حکم قصاص برای پرونده ای که در پارگراف اول این مقاله ذکر شده بود، بامداد 19 مرداد 1401 اجرا شد. علیرغم تمام تلاش هایی که ما اعضای جمعیت امام علی داشتیم برای اینکه اولیای دم راضی بشن، ولی نشد.
    و حالا دیگه هیچ کدوم از خانواده ها آرامش ندارن، نه خانواده اولیای دم و نه خانواده محمدحسین (پسری که حکمش بعد از 6 سال اجرا شد – 16 سالگی در یک دعوای بچه گانه مرتکب قتل شده بود و در سن 22 سالگی حکم قصاصش اجرا شد)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول